سرانجام پس از کشوقوسهای فراوان دولت جدید پاکستان به رهبری شهباز شریف تشکیل شد و او در نخستین گام ارتقای روابط با همسایگان، به ویژه جمهوری اسلامی ایران را در زمره برنامههای اصلی دولت خود عنوان کرد. در این راستا به نظر میرسد ظرفیتهای خوب و بسیار مناسبی هم برای این ارتقای روابط دوجانبه وجود دارد.
در وهله نخست پیشینه روابط سیاسی با ثبات میان دو کشور میتواند یکی از این ظرفیتهای مهم محسوب شود. وقتی حدود یک ماه ونیم قبل و بعد از هدف قرار گرفتن پایگاههای تروریستها در داخل خاک پاکستان، روابط دو کشور در شرایط بسیار حساسی قرار گرفت، مدیریت بحران انجام گرفته از جانب دو طرف نشان داد این روابط سیاسی تا چه حد پایدار و خدشهناپذیر است.
اما در وهله دوم و به لحاظ اقتصادی نیز هر دو کشور از ظرفیتهای همکاری قابل ملاحظهای برخوردارند. بر این اساس رویکرد تهران (در اولویت قرار دادن رابطه با شرق و همسایگان) با وضعیت اسلامآباد که به دنبال بهبود اوضاع آشفته اقتصادی خود از طریق «توسعه و گسترش همکاری با همسایگان» است، در هماهنگی کامل قرار دارد. این ذهنیت زمانی تقویت میشود که بدانیم پاکستان برای توسعه روابط با محیط پیرامونی خود – به استثنای ایران - با معضلات پرشماری مواجه است. از یکسو تداوم شرایط تخاصمآمیز این کشور با همسایه شرقی یعنی هند، موجب تعلیق طولانیمدت روابط و مراودات تجاری و اقتصادی دوجانبه شده و در سمت دیگر و در ارتباط با افغانستان نیز چالشهای سیاسی و امنیتی شدید اسلامآباد و حاکمیت طالبان، تأثیرات عمیق خود را بر ارتباطات تجاری دوسویه و همچنین اقتصاد پاکستان نمایان ساخته است. در چنین اوضاعی طبیعی است روابط مستحکم سیاسی با ایران آن را در جایگاه مطلوبترین گزینه برای همکاریهای اقتصادی بهخصوص در حوزههای مهمی همچون انرژی قرار میدهد.
با اینحال و باوجود شرایط فوق، دو کشور تاکنون نتوانستهاند از همه توانمندیها و ظرفیتهای سیاسی و اقتصادی دوجانبه بهره لازم را ببرند. دلیل این امر را هم باید در ناتوانی کنترل و مهار برخی متغیرهای حاشیهای در روابط دوجانبه جستوجو کرد. موضوع تروریسم و تحرکات افراط گرایانه در دو سوی مرزهای ایران و پاکستان یکی از همین متغیرهاست که در سالهای اخیر و با بالا گرفتن تنشهای سیاسی در داخل پاکستان، اثرات خود را بیش از پیش ملموس ساخته است. حال که پاکستان با تشکیل دولت جدید به آرامش و ثبات نسبی دست یافته است، به طور قطع فرصت مناسبی برای مهار این معضل حاشیهای و بسترسازی برای ارتقای همکاریهای اقتصادی فراهم شده است.
اما دومین عامل حاشیهای به مناسبات بینالمللی پاکستان و میزان استقلال این کشور در صحنه معادلات جهانی باز میگردد. طی سالها و شاید دهههای گذشته اسلام آباد در نتیجه برخی ارتباطات سیاسی و بهخصوص روابط ویژهاش با واشنگتن، ظرفیتهای زیادی را برای همکاری با تهران از دست داده است. پروژه عظیم خط لوله صلح یکی از همین موارد بود که میتوانست بحران فعلی این کشور در حوزه انرژی را کاملاً مرتفع کند. باتوجه به تحولات وسیعی که در صحنه بینالمللی و منطقهای بهوجود آمده است، باید اذعان کرد فرصت مناسبی در اختیار پاکستان قرار گرفته تا خود را از این معضل حاشیهای و تأثیرگذار در همکاریهای دوجانبه خلاصی دهد. زمزمههایی که همزمان با شروع به کار دولت جدید در مورد احیای پروژه خط لوله صلح به گوش میرسد را احتمالاً بتوان نشانهای از تلاشهای اسلام آباد برای پشت سر گذاشتن این معضل ارزیابی کرد.
انتهای پیام/
نظر شما